شعر
من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسین
سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
عالم ذر ذره ای از خاک پای حضرتش
از برای افتخار از حضرت داور گرفتم
بر در دروازۀ ساعات یک ساعت نشستم
تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم
زینبی دیدم چه زینب کاش مداحش بمیرد
من ز آه آتشینش پای تا سر در گرفتم
سر شکسته دل پر از خون دیده خون آلود اما
حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگر گرفتم
ام لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده
گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم
نا گه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان
سر براه دوست دادم زندگی از سر گرفتم
اکبرم کشتند و عون و جعفر وعباس و قاسم
تا خودم از تشنگی اب از دم خنجر گرفتم
گفت ساعی زین مصیبت از دردربار جانان
حظّ آزادی برای اکبر و اصغر گرفتم
شعر از مرحوم حاج مرشد چلویی
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۱ ساعت 15:3 توسط سید عین الله رضایی
|
کارشناس ارشد عرفان اسلامی ودر زمینه مداحی و روضه فعالیت دارم به شکل فعال در امر روضه ومجالس اهل بیت شرکت دارم ونوکر امام حسین علیه السلام و عاشق روضه و مجالس روضه و هرچه که دارم از برکت نام ویاد امام حسین علیه السلام است